خاطره شهید حسن باقری
يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۳۴ ق.ظ
داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم،
دستی به شانه ام زد.
سلام و علیک کردیم.
نگاهی به آسمان کرد و گفت : « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . »
گفتم «مثلا چی کار کنیم؟»
گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش .»
۹۸/۰۱/۲۵
سلام ودرود خدا برشما وب ارزشی وزیبایتان با نام سید علی مشتاقی نیا دروب کامیاران نیوز لینک گردیدپیروز وموفق باشید سلام ودعای خیر شهدا بدرقه راهتان باد