وصیت و خاطره شهدا

در این وبلاگ سعی شده که تمامی وصیت و خاطره شهدا نوشته شود

وصیت و خاطره شهدا

در این وبلاگ سعی شده که تمامی وصیت و خاطره شهدا نوشته شود

بدانید که ما مدیون خون شهدا هستیم و باید همیشه یاد آنها باید بکنیم.
ما باید در جهاد مدافعان حرم شرکت کنیم چون خانم حضرت زینب(س) تنها است و ما باید به حضرت زینب (س) ثابت کنیم که((کلنا عباسک یا زینب)

آخرین نظرات

خاطره شهید علیرضا بی غم کلایی

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ب.ظ

Image result for ‫شهید علیرضا بی غم کلایی‬‎


عهد کرده بودم هر طور شده مراسم حنابندان را برای جوان شهیدم برگزار کنم. خواهر های شهید را صدا زدم و به آنها گفتم:

-حنا بیاورید.

در تابوت را باز کردم. خواستم حنا را روی زلفش قرار دهم، دیدم جز جمجمه چیزی از سرش باقی نماده. خواستم روی کف دستش حنا بگذارم، دیدم دست در بدن ندارد. تلاش ام را ادامه دادم. دنبال جای سالمی در بدن پسرم می گشتم. تکه استخوانی، نگاه مرا به خودش جلب کرد. حنا را روی همان تکه استخوان گذاشتم و فرزندم را برای آخرین بار بوسیدم و در تابوت را بستم.

برگرفته از مجله سبزسرخ ، شماره 113

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۰۹
سیدعلی مشتاقی نیا

شهدای مازندران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی